تمام

2008/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

اینترنت رو بذار کنار

صدق الله العلی العظیم

تو بودی چکار می کردی؟

….

همین! مال هیچکس نیست!

سلام

چند روز از سالروز درگذشت جلال آل احمد گذشته ولی امیدوارم عذرم را به جهت این دیرکرد بپذیرید
هر چند همه‌ی علت دیر نوشتن این موضوع هم تولد محمد حسین نبود!

به طور مسلم جلال آل احمد را همه به عنوان یکی از پیشگامان روشنفکری در ایران می شناسیم
بماند که بعضا برخی عناوین که جایگاه ایشان است را به خاطر گزینش های سلیقه ای و منفعت طلبی ، برخی احزاب و دسته ها غصب کرده‌اند و جایگاه‌هایی چون پدر روشنفکری اسلامی که شایسته‌ی شخصیت ایشان است را به دیگری نسبت داده‌اند . اما هیچ اهل انصافی را ندیده‌ایم که مقام و اندازه‌ی بزرگ جلال را انکار و آثار و برکاتش را در سیر تحولات فکری جامعه‌ی ایران نادیده بگیرد

روشن است وقتی از یک شخصیت پای تعریف و تجلیل به عمل می آید این به خاطر دستاوردهای علمی ، عقلی و اعتقادی اوست و نه به خاطر شخصش . به بیان دیگر نزد عقلا توجه به شخصیت هاست نه به شخص ها .

نخست باید دید جلال آل احمد در چه فضایی وارد محیط روشنفکری شد ، وجه تمایز شخصیت او از دیگر معاصرانش چه بود که یاد و نامش اینگونه همیشه با احترام بر سر زبان هر اندیشمند و دلسوزی مانده
برای گرفتن نتیجه ای درست از این بحث لاجرم به تشریح فضای روشنفکری در ایران بپردازم .
به طور کلی به خاطر مقدمات بد تولد روشنفکری در ایران ؛ روشنفکران ایرانی در ابتدا همگی دارای سه خصوصیت برجسته بودند که در پرتو کلام مقام معظم رهبری این سه عبارتند از
1- دور بودن از اسلام
2- بی اعتنایی به ایرانی گری
3- جدایی از مردم
این سه خصوصیت و فضای بد تولد روشنفکری در ایران ماحصل خودباختگی پیش غراولان روشنفکری ملت ما بود . این جمله‌ی تقی زاده معروف بود «ایرانی باید جسما و روحا و ظاهرا و باطنا فرنگی مآب بشود» به طور کلی در میان پیشینیان روشنفکری ایران این مسائل خاص تقی زاده نبود و یک امر شایعی به حساب می آمد اعتنایی که به دین نداشتند هیچ گاه راه الحاد و دشمنی هم با دین پیش می گرفتند که ذکر شد همه‌ی این مخالفت ها زاده ی خود باختگی ایشان نسبت به زرق و برق غرب بود .

جلال آل احمد جزء نمونه‌های بارز روشنفکرانی بود که این خصوصیت‌ها را نداشت, او نه به اسلام بی اعتنا بود, نه به ایران بی اعتنا بود و نه به مردم, اما او به جریان روشنفکری بی‌اعتنا بود. در باب نفی جدایی از مردم اشاره می کنم به نقل قولی از رهبر معظم انقلاب .
مقام معظم رهبری درباره‌ی وی چنین می‌فرمایند : مرحوم آل احمد,  یک روزی آمد مشهد, تو بازار, تو قبرستان, تو صحن, همه جا رفت. به طور ناشناس با همه محافل تماس گرفت. زندگی مردم را از نزدیک دید. لذا شما کتاب آل احمد را وقتی می‌خوانید, گویا کتاب زندگی اجتماع خودتان را می‌خوانید, می‌فهمید چه دارد می‌گوید, دردی را که در زندگی لمس می‌کنید, احساسی را که دارید, در کتاب او منعکس می‌بینید, چون بریده‌ای از مردم است

اما در باب اعتنا به ایرانی گری . ایشان از معدود افرادی بودند که بعد از تماشای تمدن غرب به غرب ستایی و خود باختگی نرفتند بلکه در راه شناخت غرب قدم برداشتند و همان راه رشد علمی غرب را پیمودند . یعنی همان‌طور که روزی غرب به پرورش مستشرق ( شرق شناس) پرداخت و دامن خود را از علم و تمدن شرق آکند و آن را پله ای برای رشد خود قرار داد جلال راه مستغربی و غرب شناسی را پیش گرفت و در برهه ای از زمان در مقالات و کتب خود به تحلیل فضای غرب و ارتباطش با دنیای مشرق زمین پرداخت

نقل شده است روزی جلال به خدمت حضرت امام رحمت الله علیه رفت . امام در حالی روی زیر انداز خود نشسته بودند که کتاب غربزدگی جلال را در زیر گوشه ای از زیر انداز گذاشته بودند . جلال به همان لحن دلنشین و طنز گونه اش خطاب به امام عرضه می دارد : گویا کفریات و هجویات ما به بیت شما هم رسوخ کرده ؟!!

امام لبخند می زنند و می فرمایند : این حرف را نزن . این‌ها را ما باید می‌گفتیم ؛ شما گفته ای

این حکایت برای تشریح وجهه‌ی اسلامی جلال مکفی به نظرم می‌رسد

به هر حال به بهانه‌ی سالگرد درگذشت این بزرگ مرد توصیه می کنم مطالعه ی آثار این نویسنده و روشنفکر مخلص تاریخ کشورمان را و مهم‌تر ترازو قرار دادن شخصیت والای او در فضای فعلی کشورمان که الحمدللله کثرت منورالعقلا بیداد می کند

روحش قرین رحمت الهی

همین! مال هیچکس نیست!

بدون شرح

2008/09/10

از دعای خیر همه‌ی دوستان ممنونم

همین! مال هیچکس نیست!

التماس دعا

2008/09/09

سلام

امشب می ریم بیمارستان
فردا حدود ظهر محمد حسین عزیزم بعد از نه ماه انتظار به دنیا میاد

به شدت به دعای همه ی دوستان محتاجم

ولله محتاجم

اول این که شما رو به حضرت زهرا حلالم کنید

بدی هایم رو ببخشید

و بعد هم باز التماس دعا

همین! مال هیچکس نیست!

سلام

در ادامه‌ی مطالب پهلوانان نمی‌میرند ؛ میم مثل مانکن و مادری یا مانکنی ؟
این هم آخریش

مادری یا مانکنی از نگاه منطقی و زیبا‌شناختی :

بین کامنت‌هایی که از میان خانم‌ها برای مطالب قبلی گذاشته بودند می‌شد به راحتی فهمید که دغدغه‌ی مورد پسند واقع شدن و به قولی مقبول آقایون بودن برای دختران جامعه‌ی ما خیلی بزرگ است .

از طرفی هم نمی‌شود انکار کرد لذت مقطعی دختران جوانی را که مشغول هوس‌چرانی و دوری از مسیر عفت هستند . ( به هرحال پرداختن به غریزه با همه‌ی این‌که تکررش ملال‌آور باشد اما در مقطعی لذت‌بخش است )

لیکن این سوال مطرح است که آیا پرداختن به لذائذ مقطعی از زندگی به بهای سوختن همه‌ی عمر و از دست دادن بسیاری از گنج‌های مادی و معنوی کار عاقلانه‌ایست؟

آیا عاقلانه است این‌که دختری به هوای ابراز ارادت ( که همه‌ی این‌ها ظاهر و اصل چیزی دیگر است ) یک پسر خود را از مسیر زندگی خارج کند ، تمام درب‌ها را بعضا ( با مخاطرات شدید جنسی) بر روی تشکیل زندگی مشترک خود ببندد و برای همیشه خود را از لذت پرستیده شدن توسط فرزندی محروم کند ؟

آیا تشکیل خانواده ندادن و غریزی برخورد کردن با محیط اطراف تا چه مدت زن را در مقام ناز و مرد را نیازمند حفظ می‌کند؟

یعنی بعد از گذشت سنی و همین‌ که آثار جوانی از صورت و اندام خانم‌ها رخت ببندد ؛ آیا فشارهای مادی و معنوی و غریزی زن را در مقام عجز و ناتوانی و بی عزتی قرار نداده و نمی‌دهد ؟

به هرحال این طبیعت دختران است که دوست نداشته باشند به ظاهرشان خدشه‌ای وارد آید . اما زیبایی شناس واقعی در نگاه معصومانه‌ی دختری که در آستانه‌ی مادریست ( معصومانه از جهت آن همه روایت مبنی بر طهارت کامل زن به وقت تولد نوزاد ) چیزی جز یک زیبایی همیشگی و بی‌افول مشاهده می‌کند ؟

گیرم دختری اندام باربی را هم برای خود رقم بزند ؛ جای یک لحظه تماشای اشتیاق نوزادی به آغوشش را پر می‌کند ؟

مطمئنا حتی در مقام تصور هم نمی‌توان رجحان مادری را بر مانکنی انکار کرد .

سعی کردم در انتخاب تصاویر از بدترین فرم یک زن در مسیر موافق با مذهب و منطق و … (همان مادری) و در مقابلش هم شاید ایده‌آل ترین و شبیه ترین وضع به یک مانکن استفاده کنم

اصلا چرا این همه حرف زدم

با نگاهی می‌شود زیبایی را دید و قضاوت کرد ….!

همین! مال هیچکس نیست!