بت پرستي
2008/04/06
سلام
گاهي مي‌گويم بت پرستي هم عالمي داردهاااا
يعني آن‌ها كه مي‌پرستند نمي‌دانند اين‌ها كاري براي آدم نمي‌كنند؟؟؟!
پرستش كسي كه مي‌تواند و نمي‌كند خيلي سخت است.
خيلي سخته كه درياي رحمتت را مي‌بينم و اين طور بي نصيبم
اي كه دستت مي‌رسد كاري بكن!
برخوردهاي دوستانه هم گاهي تحملم را لبريز مي‌كند.
تاب جدايي را هم كه ندارم
خدايا معلوم هست با من چه مي‌كني؟!!
اين روزها احساس مي‌كنم هر حرفي كه مي‌زنم و هر كاري كه مي‌كنم بيشتر زندگيم را به نكبت مي‌كشد.
چه كنم با اين سردرگمي؟!!
توي اين دربه‌دري اون‌ها كه ادعاي رفاقت مي‌كردند هم بدجور تنهايم گذاشتند . البته حق دارند ؛
به قول حسن خيلي سخته بعد ويرگول بري سطر بعد
همين! مال هيچكس نيست!
نم نمک 
2008/04/06 at 3:07 ب.ظ.
سلام
یاد رضا امیر خانی افتادم و یا شاید مصطفی مستور
به هر حال قلم قوی زیاد دیده ام ولی اینگونه که پسندم باشد و با روحم بازی کند نه
اعتراف می کنم
موفق باشید
سلام
وااااا
چه حرفاااااا
يه رمان از سيد مهدي شجاعي دارم مي خونم كه خيلي به دلم چسبيده
چرا اينو گفتم نميدونم
همين!
2008/04/06 at 5:59 ب.ظ.
salam
shadam ke ba khodat harf zadi ham khodesh ye takhliye rohiye ham neshon mide ke tah delet yeki jar mizane aslan adm niyazi be in dostihaye yeki 2 rooze adama nadare. har chand ke sedasho nashnavi. kalamato ziba kenarham chidi va in bozorgtarin honare
سلام
من نمي دونم فونت فارسي چه اشكالي داره كه دوستان از فارسي استفاده نمي كنند.
به هر حال ممنون
من حتي به اين دوستيهاي يكي دو روزه‌ي دنيا هم محتاجم
بزرگترين هنر اينه كه از خودت بگذري
همين! مال هيچكس نيست!
2008/04/06 at 6:28 ب.ظ.
سلام
چه جالب! من هم همین دقایقی پیش خواندن رمانی زیبا از سیدمهدی شجاعی را به پایان بردم(طوفان دیگری در راه است)
گرچه به نوشته ی شما بیشتر میاد که در حال خوندن صادق هدایت باشید تا سیدمهدی شجاعی!!
ولی راست می گید؛ خیلی سخته که میدونیم می تونه ولی… خب دلش نمیخواد دیگه!
اگر در جواب کامنت بنده خیلی چیزها داشتید که بگویید و ترجیح دادید که نگید! جسارتاً همان داشتن خیلی چیزها و ترجیح بر نگفتنشان را هم نگویید تا کنج بنده برای دانستنشان کاو نشود.
برقرار باشید.
سلام
چه جالب!!!!
آخه دقيقا همين رمان دست من هستش
بابا ما اين‌ها رو مي‌خونيم و اينيم ، اون‌ها رو بخونيم كه …
خواستم همين جا از همه دوستان براي خوندن اين كتاب دعوت كنم
جدا خيلي باهاش حال كردم
راستي ببخشيد
همين!
2008/04/06 at 6:36 ب.ظ.
سلام:
مطلبتون خوب نوشته شده بود، خیلی خوب
اما
دلتنگم کرد.
اون مطلب هم توسط ایشون مجددا ویرایش و اصلاح شد. دوباره ببینید ممنون میشم.
سلام
لطف داريد
دلا خو كن به دلتنگي كه آن هم عالمي دارد…. يه چيزي تو اين مايه هاااا
سعي مي‌كنم برم ببينم
شما بگيد . چيزي درست ميشه؟!
همين!
2008/04/07 at 8:17 ق.ظ.
يادت نره «از رحمت خدا نا اميد نشويد» و يادت نره كه هر اتفاقي اينجا واسه آدما ميوفته بازتاب خواسته هاي خودشونه!پس اگه جايي از زندگيت لنگيد بگرد ببين كجا رو اشتباه رفتي.
و آخرم يادت نره كه او الرحم الراحمين است!!!
سلام
از درس خداشناسيتون ممنون
اما اگر هممه جاش لنگيد چي؟!!
همين!
2008/04/07 at 10:57 ق.ظ.
ای که دستت می رسد کاری بکن… خدایا معلوم هست با من چه میکنی؟….
هیچی هم که ندونم.. حس این جمله ها رو بدجور درک میکنم.. این سردرگمی… بی تکلیفی… حس تنهایی وقتی که همه هستن اما انگار نیستن… یا خودشون فک میکنن هستن ولی تو میدونی که نیستن…تو بودنشون رو حس نمیکنی
بعد ویرگول؟ آخ گفتی… تازه بدتر ازاون بعد ; هست! میفهمید؟ از ویرگولش هم که بگذری گیر میکنی به نقطه اش… راهی برای سطر بعدی نیست…
نمیدونم این آشفته ها رو چرا نوشتم… اما عجیب دلم سرگردونه..
همین! مال هیچکس نیست.. هیچکس… افسوس
سلام
سردرگمي و بلاتكليفي يك طرف ،اين سرگيجه‌ي لعنتي …
فكر نمي كنم اينقدر اهل توجيه باشند كه هنوز هم فكر كنند هستند.
اما درد من اينست كه هميشه براي سطر بعد حرفي مي تراشم …
منم نمي دونم چرا نوشتم…
همين!
2008/04/07 at 3:16 ب.ظ.
هیچ کس به دادت نمی رسد بارها تجربه کرده ام نه دوستانت حتی خودت! باور میکنی؟؟؟؟؟ تنها باید گریه کنی ویک کم دور وبر خدا بپلکی ! وا چه حرفها می زنم ها اگر دور خدا می پلکیدی که سردرگم نبودی نه؟
سلام
از شيوه‌ي رئاليسمينتون ممنونم
اگه پلكيدن همون طوافه بايد براتون از عراقي بخونم
به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند ….
همين!
2008/04/07 at 5:33 ب.ظ.
دیدن دریای رحمتت
حتی اگر بی نصیب مانده باشم و انگشت به دهان
خود, رحمتی ست
از جانبت.
.
شکر!
سلام
به رخ كشيدن فقر چطور؟!
توي همين وبلاگ يك مطلب دارم
هميشه ديدن لطف نيست .
هر چند هر چه از دوست رسد نكوست
همين!
2008/04/07 at 6:25 ب.ظ.
فکر می کنید چند بار این یکی بود واقعا بود رو خونده باشم خووبه؟
عليك سلام
نميدونم. حتما اصلا نخونديد.
آخه خوندن دارند اين خزعبلات؟!!!
راستي شما استاد روحيه دادن هستيد. مي‌دونستيد؟!!
همين!
2008/04/07 at 8:21 ب.ظ.
فقط خدا!تعجب نكن!درد ما دل تنگها اينه كه اون تكيه گاه
محكم رو از ياد ميبريم و جاشو به غريبه‌اي بي صفا ميديم!
خوب چرا؟ چون بعضي از زمانها فراموش ميكنيم يكي مث اون داريم!؟
يكي مث وجود پاكش كه همه عاشقا رو به معراج پاكش فرا ميخواند!
سلام
نميدونم؛ شايد وقتش شده كه باهاش آشتي كنم…
اما به خودش هيجوقت فراموشش نكردم .
راستي ! چرا بي نام و نشون كامنت ميزارين؟!!
همين!
2008/04/08 at 12:46 ق.ظ.
اين كه بخوام بگم درك مي كنم و مي فهمم چي ميگي و از اين حرف ها، از عهده من نمياد.
چه بسا خودم هم گرفتار همچين دغدغه هاي دردناكي باشم.
به هر حال. لابد يكي از اون دوستان هم منم آره؟
سلام
خدا نكنه شما گرفتار باشي!
بي شكغير از شما كسي نيست!
همين!
2008/04/08 at 9:05 ق.ظ.
سلام
سرگیجه عزیز:
با اینکه عادت ندارم به این موج سواری ها….. اما به یه موج » خیر » دعوتت کرده م… آخه این قضیه ش خیلی فرق میکنه .
اجابت می فرمایی؟
سلام
ممنونم عزيز ، اين آقا مهدي عزيز هم كه خودش باني اين بهاصطلاح موج هستش يه لطفي كرده و دعوتمون كرده
اما همين طور كه از همين پستهاي آخري هم ميشه فهميد ؛ حال خوشي ندارم براي اين تيپ نوشتن
هر چند مي‌دونم از وظيفه‌ي اصلي وبلاگ نويسيم دارم باز مي‌مونم اما…
باز هم ممنون كه قابل دونستي و دعوت كردي
همين!
2008/04/08 at 9:23 ق.ظ.
متوجه منظور این پستت نمیشم هر چی میخونمش
ممکنه برام ایمیلتو بذاری؟ راستی
منتظرتم که برای دعوتم چیزی بنویسی ها … اصلا مینویسی؟
سلام
راستش گاهي خودم هم سر از كار اين دل در نمي‌آرم….
چشم.
همين!
2008/04/09 at 1:46 ق.ظ.
سلام
کسی تنهایت نگذاشته خودت خودت را تنها گذاشتی و تنها می بینی.
بگذرا حرف نزنم
از نکبت و زندگی
زیاد فکر نکن
گاهی هم باید دایورت کنی
ضمنا این اجباری بودن ایمیل را بردار
از وقتی که اینجا کامنت می گذارم اسپم هاییم یک عالمه شده
کچل…..
سلام
شايد همينطوره كه شما مي‌گيد.
آره شما هم نگو ، به خدا منم هنوز هيچي نگفتم
اما من عموما اصلا فكر نمي كنم
به كجا دايورت كنم؟ من هميشه خاموشم 😀
واللا نه بلد اين رو كاريش كنم و نه مي دونم اسپم چيه و چه ربطي به اين داره
همين!
2008/04/09 at 3:10 ب.ظ.
سلام من که بی خیال داستان شدم ولی خیلی خوشحال شدم وقتی حق را به مرضیه دادید
پس شما حق را به من می دهید ؟؟
سلام
آره حق با مرضيه است اما همه چيز را مي‌شود با حق سنجيد؟!!
همين!
2008/04/09 at 10:10 ب.ظ.
سلام.
میدونم حال نداری. ولی با حال بی حالیت دعوت میکنم یه نامه بنویسی و تو موج شرکت کنی. بد نیست پر موج به من و تو هم بخوره. البته که با همین بی حالی هم میشه از موج برکت گرفت.
والامر الیکم
موفق باشید.
یا علی
سلام
نمي دونم ، بعضي وقتا كه خودم به رفقايي برمي خورم كه بريدند . مثل حالاي خودم ؛ من هم دلداري مي دم ، روحيه مي دم…. اما چرا؟!
منت سرم ميگذاري داداشي كه اينطور نازم رو مي‌كشي
در امدني نيست اين خجالت اما به زودي زور خودم رو مي‌زنم تا بي حاصل نباشد رفاقتت ، دلداريت ،دردمنديت
دلگرمم كردي
انگار هستم
همين!
2008/04/10 at 6:49 ق.ظ.
بسم الله الرحمن الرحیم. اول و آخر داستان. تمام.
سلام
خدا كنم آخر داستان همينقدر نزديك باشد.
خدا كند دوستان همون طور كه نوشته بودي اينقدر زود به داد تنهايي هم برسند
همين!
2008/04/10 at 1:03 ب.ظ.
سلام
واقعا آدمها وقتی از هم دور می شوند تازه به یاد می آورند که چه چقدر از آن همه تنهائی , تنها و تنهاتر شدند و چقدر بد می شود که ما آدمها فکر کنیم که تنهائی چیزی بجز نکبت نیست. واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم که هیچ وقت غم تنهائی را مثل من نخوری! واقعا سخت است.به امید دیدار در تنهائی
همین مال هیچ کس!
سلام پسر خاله جان
اميدوارم هيچ وقت مقل هيچكس نباشم و مثل كسي غصه نخورم …
آره سخته .
همين!
2008/04/11 at 2:40 ب.ظ.
نیستی چرا؟؟
عليك سلام
من هستم . اين وبلاگ نيست
تازگي ها بي معرفت شده . دم دست نمياد.
همين!
2008/04/11 at 2:45 ب.ظ.
بعد از عمری نوشتم!!
عجیب بود!
اینجا همیشه با من سرناسازگاری داشت
چی شد و چرا که من شدم نویسنده خودم هم نمیدونم
دلتنگ روزهای غریب دوری بودن دردی رو دوا نمیکنه
هممون تنها اومدیم و تنها میریم
پس دلا خوکن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد!!!
هیچ کس لایق اونی که تو میخوای نیست
نفس بکش
هوا آلوده هست اما ما مجبوریم به نفس کشیدن
نفس بکش که آدمک رویای آبی هم تنها بود
بت پرستی؟
اله پرست شو
دلم برای خودم هم میسوزه
کاش خاکستر بشه شاید خاکسترش به اونی که میخوام برسه
سلام
همه اين‌ها درست ! اما چرا به من ميگي؟!! به اوني كه اين‌ها رو نوشته بگو.
الآن داره برام پيامك مي‌فرسته . اي بابا انگار پيامكي هست از ديار باقي!!!!
همين!
2008/04/12 at 2:48 ب.ظ.
پس تحریف هم بلد بودید
سانسوری قوی
اما چرا؟؟؟
نمیپسندم این روش را
ترسی عمیق درونش موج میزند
ترس از چه؟
نمیدانم
اگر تحریف کنید بازهم….
گم میشوم دراین کلمات
و خواهم رفت
حرفهای من بی سانسور هم گفتنی است
یاعلی
سلام
اولا عذر مي خوام
بعدش عرض كنم كه فكر نمي‌كردم كه گذاشتن يك نون! اينقدر ناراحت كننده باشه
من از روي عادت اصلاح كردم كامنتتون رووالا
هر گونه سانسور و… رسما تكذيب مي‌شود
همين!
2008/04/12 at 3:32 ب.ظ.
سلام
خیلی خوشبختیم رفیق از آشناییتون
اما…
این احوالی که شما از خودتون تعریف کردید چیز جدیدی نیست!
خوب نمیدنم چرا ولی انگار هممون همینطوری شدیم!
من که درکت میکنم رفیق!
یا علی مددی!
سلام
ممنون از لطفتون برادر خوبم
همين!
2008/04/12 at 4:36 ب.ظ.
همه چیز درست…
پس کجا غلط نوشتیم که املایمان شد صفر؟
به هرکه گفتیم تنها نگاهمان کرد
شماروی برگردان
شما پیامک میگیری و ما درخواندن الفبای زندگی هم مانده ایم
و من به در میگویم تا دیوار بشنود!!!
سلام
پيامك آمده كه وقت رفتن نزديكه …
همين!