نا احمدی نژادی ها
2011/05/02
سلام
با خبر شدیم اوضاع آنقدرها بد نبوده!
ما مار -شما بخوانید خاتمی- گَزیدگانی هستیم که از ریسمانِ سیاه و سفیدِ محمود احمدینژاد ترسیدیم!
او آنقدرها که این روزها میگفتند، بد و بیولایت نیست
و حتی هنوز هم بسیار قابل اعتماد است…
شاید!!
اما من فکر میکنم اینروزها هر چه نبود یک کشیدهی محکم بود،
برای بیدار شدن از خوابِ چیدنِ تمامِ تخممرغهای نظام،
در سبدِ یک نفر!
طولِ این شش سال،
البته کم ریزش نداشتیم!
خیلیها از همان ابتدا دولت را احمدینژاد انگاشتند و برای انتقام از او به جان همهی دولت و چه بسا نظام افتادند؛
وزرای ملت را گَزیدند و نادیده گرفتند دولت،
چه آنوقت که رهبری تمجید و حمایت میکند
و چه در موضع نقد که قرار یگیرد،
احمدینژاد نیست
و خیلیهای دیگر هم در “دولت شدنِ این دولت” نقش ایفا کردهاند.
خیلیها درونِ این دولتند و ممکن است،
با یکدیگر و با رئیسِ دولت هم بعنوان یک عضوِ دولت،
اختلافاتی داشته باشند،
اما بواسطهی رای نمایندگان ملت استقلال دارند.
استقلالی که نه رئیس دولت و نه ما
فراموشش نمیکنیم!
شاید!!
خیلیها در روزگار فتنه،
با مواضع ناجور
و حتی با سکوت،
تجدید شدند!
خیلیها مواضعِ رهبری را برنتافتند و مردود شدند…
اما “خیلی” را هم ما
فقط به خاطر احمدینژاد
کنار گذاشتهایم!
رقابتِ با او،
رفاقتِ با رقبای او،
رفاقت نکردن با برخی رفقای او
و…
دلائلِ محکمی برای حذفِ این “خیلی” نبود!
فکر میکنم اینروزها
وظیفه داریم از تمامِ آن “خیلی” که،
تنها دلیلِ انزوا و کمکاریشان،
دوستنداشتنِ احمدینژاد بوده
دلجویی کنیم!
چه اینروزها فهمیدیم،
چیزی که زیاد داریم دشمن است،
حقا نیازی به دشمنتراشی،
آنهم سرِ بهانههایی به قد و قوارهی احمدینژاد
نداریم!
برخی نوشته های این پایگاه در دفاع از محمود احمدی نژاد
کفش برای چه کسی؟
توهین به احمدی نژاد، این بار در اجلاس ژنو
اخراجی ها در ستاد احمدی نژاد
با دوربین
چرا به احمدی نژاد رای میدهم؟
نتیجه ی مناظره: میرحسین صفر، احمدی نژاد صد!
احمدی نژاد در گفتگوی ویژه ی خبری
اولین و آخرین مناظره ی انتخاباتی
نود سیاسی
نتیجه ی انتخابات
رای روستاهای ایران
احمدی نژاد در اصفهان
همین! مال هیچکس نیست!
این راستگو
2011/05/02
سلام
صرفا از بابِ “اگر مقاماتِ عارفان را درک نمیکنی، انکار نکن”
نصیحتِ حضرتِ روحالله به پسرش سید احمد خمینی رحمتاللهعلیهما.
پردهی اول:
آوردهاند که هر گبری به پیری…
او که تا یاد داشتهایم زنی بوده پرهیزکار.
نه چون پارههایِ تنِ مادرانِ ما؛
گرانقدر بودهاند پارههایِ تنش،
مجید و مهدی زینالدین!
تقدیمِ اسلامشان کرد.
پردهی دوم:
برای اولین بار مراد ما حفظه الله،
نمایندگیِ خودش را
و امامتِ جمعه
بانضمامِ کلی مسئولیتِ حکومتیِ دیگر،
به کسی سپرد!
تحققِ آرمانی از آرمانهایِ حکومتِ اسلامی…
کَم کَمک حاشیهی درسِ حکومتِ اسلامی،
آرزو میکردم استانداری قم را هم به او بسپارند؛
برای من شریف
و صد البته منفورِ دشمنانِ انقلاب است.
پردهی سوم:
انتشارِ فیلمی که به شهادت آگاهان
و با توجه به تقدمش بر وفاتِ پدرِ شهیدان زینالدین مورخِ سال هشتاد و نه خورشیدی،
از تاریخِ ضبطِ آن قریب به دو سال میگذرد،
نگهداری چند سالهی یک فیلم،
گواهِ کینهای عمیق…
کینهتوزانی اینچنین را،
اگر در حالِ انکارِ اتفاقِ نه چندان بینظیرِ “یا علی گفتنِ نوزادی وقت تولد” مشاهده کردید،
از قولِ من پیغام دهید:
تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
ننگ بر پروژهی تخریبتان که اصلِ حکمتِ برپاییِ خصوصیِ خیلی جلساتِ ما، کوریِ دلِ شماست و بس!
پردهی آخِر:
و آنگاه که ارجاع داد سوالکنندگان را به قنداقهی مبارکِ مسیح،
عدهای شروع به تمسخر کردند،
بانویِ پاکدامن و راستگو را!
همین! مال هیچکس نیست!
قرص نهم
2011/05/02
سلام
سختترین قسمتش همان برنامهریزی داشتن است.
از همین حالا باید تصمیم بگیری که نیم ساعت دیگر خواب باشی.
یک دانه قرص بخوری و با اهلِ خانه خداحافظی کنی.
به رختخواب بروی و مثل همیشه در بین و بینِ بافتنِ ناقصِ رشتههایِ فکر، خواب تو را ببرد.
و همیشه خوابی که قرص بیاورد او را نمیآورد که این هم میتواند قسمتی سخت از ماجرا باشد.
ماجرای این روزها که اینطور شروع میشود و پایانش آغاز صبح است با کپسولی که تا امروز فکر میکردی نباید با شکم خالی خورده شود!
نیم ساعت قبل از صبحانه…
برای شش تای دیگر هم مجبور میشوی خطکش برداری و تمام روزت را خطکشی کنی.
شاید گاهی هم زندگی در میان خطکشیهای خوردنِ هشت قرص!
هشت قرص و خوردهای از تجویزهای گونهگون پزشکهای شهر،
تمامشان با لیوانهایِ تهوعآورِ آبهایِ یخچالندیده!
سختترین قسمتش همان برنامهریزی داشتن است.
وبلاگنویسی کجای برنامهی همچه روزی جای دارد؟!؟
همین! مال هیچکس نیست!